تپش سایه ی دوست

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه ی آنهاست...

خوشا به حال گیاهان که عاشق نورند و دست منبسط نور روی شانه ی آنهاست...

تپش سایه ی دوست

- خیال می کنم دچار آن رگ پنهان رنگ ها هستی
-دچار یعنی
- عاشق
-و فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بی کران باشد.

-نه، وصل ممکن نیست، همیشه فاصله ای است
دچار باید بود
وگرنه زمزمه ی حیرت میان دو حرف حرام خواهد شد
وعشق
سفربه روشنی اهتزاز خلوت هاست
و صدای فاصله هاست...

وحمد وسپاس از آن پروردگار عشق است
سلام برمعشوق...سلام بر عاشق ...و سلام بر عشق
بسم رب الحسین

پیام های کوتاه

چنین مطلبی وجود ندارد