ایستاده ام، روبروی حرمت...
ایستاده بودم، کنار در حرم،...
زائران، بهتر بگویم گدایان و محبان ارباب را به تماشا نشسته بودم.
خوشحال که آقای من چقدر محب دارد، چقدر گدا دارد، وای چه ذوقی داشت. می گفتم مولاجان اربعینت دیگر چه ذوقی دارد...
زائران بلند میگفتند لبیک یاحسین و هی می گفتند ولی من نمیتوانستم بگویم!
مرا در فکر فرو بردند
اگر کربلا بودم، لبیک یاحسین میگفتم؟ آیا از نامه ی نوشته شده ام به امام سر باز میزدم!؟
نامه که حتما نوشته بودم، مثل اینکه هر روز میگویم اللهم عجل لولیک الفرج...
نکند ما همان هایی هستیم که نامه میدهیم و میگوییم مهدی جان بیا ولی بعد...! استغفرالله، لا اله الا الله
به ارباب گفتم خوشحالم که تو را دارم و چقدر عالی که دعا این جا مستجاب میشود، و من دعا کنم خدایا به ما به ملت شیعه بفهمان مهدی فاطمه چقدر تنهاست و ما چقدر به امام مان داریم ظلم میکنیم... چقدر...!!!
پ.ن: خدایا ما را برای مهدی فاطمه مفید قرار بده.
حرم پدر مهربان و مظلوم مان و کربلا نایب الزیاره همه بودیم، ان شاالله خداوند قبول بفرماید.
- ۹۳/۰۷/۱۸
محب الدین طبرى از علماى بزرگ اهل سنت نقل مىکند که رسول خدا صلوات الله علیه فرمود:
«اذا جمع الله الاولین و الاخرین یوم القیامة و نصب الصراط على جسر جهنم، لم یجزها احد الا من کانت له براء ة بولایة على بن ابى طالب»؛
در روز قیامت که خداوند تمام مردم را جمع مىکند و صراط بر پل دوزخ زده مىشود، هیچ کس از آن نمى گذرد جز کسى که با ولایت على بن ابىطالب، گذرنامه بىزارى و برائت از جهنم را داشته باشد.