درد ادبیات... و روح کوچک من...!!!
حالم ازت به هم می خورد، ای شیطان لعین! و خاک بر سر تو نفسی که بازیچه ی اویی...
می گوید، خب بگوید، به تو چه؟ هان؟؟؟ مگر تو کی هستی ؟ که ناراحت میشوی، پیاده شو با هم برویم ای هوای نفس ...به کجا چنین شتابان...
منیتت زیاد است!!! اصلا مگر تو کی هستی، مگر منی هم باقی می ماند وقتی به عظمت مدبرت پی میبری...
هی بگو الله اکبر، بگو، آنقدر بگو تا روحت بزرگ شود...الله اکبر
به تو پناه می آورم ای خدایی که حساب همه چیز را داری، از تو میخواهم یک ذره شائبه در خواسته ام نباشد...
پ.ن: آدم شو، آدم شو تا پذیرفته شوی...